این شعر در واپسین روزهای زندگی دختری مبتلا به سرطان سروده شده
است که بسیار زیاد جای تامل داره:
رقص آرام:
آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید,
در حالی که به بازی چرخ چرخ مشغولند؟
و یا به صدای باران گوش داده اید,
آن زمان که قطره هایش به زمین می خورند؟
تا به حال به دنبال پروانه ای دویده اید,
آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست
پرواز می کند؟
یا به خورشید بی رمق خیره شده اید,آن زمان که
غروب می کند؟
کمی آرامتر حرکت کنید
اینقدر تند و سریع به حرکت درنیایید,
زمان کوتاه است,
موسیقی به زودی پایان خواهد یافت,
آیا روزها را شتابان پشت سر میگذارید؟
آنگاه که از کسی میپرسید حالت چطور است,
آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
سرعت خود را کم کنید,
اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید,
زمان کوتاه است,
موسیقی دیری نخواهد پایید.
آیا تا به حال به کودک خود گفته اید
"فردا این کار را خواهیم کرد"
و آن چنان شتابان بوده اید ,
که نتوانید غم او را در چشمانش ببیید؟
آیا تا به حال بدون تاثری,
اجازه داده اید دوستی ای به پایان برسد,
فقط به این دلیل که وقت کافی ندارید؟
آیا هرگز به کسی تلفن کرده اید تا فقط به او بگویید:
"دوست من,سلام؟"
حال,کمی سرعت خود را کم کنید,
کمتر شتاب کنید,
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید,
زمان کوتاه است,
موسیقی دیری نخواهد پایید.
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید,
نیمی از لذت را ه را بر خود حرام نکنید.
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله سپری می کنید,
گویی هدیه ای ناگشوده به کناری میگذارید.
زندگی یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام بگیرید.
به موسیقی گوش بسپارید,
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.
:: موضوعات مرتبط:
غمگین ها،
،